سفارش تبلیغ
صبا ویژن
به یقین بدانید که خدا بنده‏اش را هر چند چاره‏اندیشى‏اش نیرومند بود و جستجویش به نهایت و قوى در ترفند بیش از آنچه در ذکر حکیم براى او نگاشته مقرر نداشته ، و بنده ناتوان و اندک حیله را منع نفرماید که در پى آنچه او را مقرر است برآید ، و آن که این داند و کار بر وفق آن راند ، از همه مردم آسوده‏تر بود و سود بیشتر برد ، و آن که آن را واگذارد و بدان یقین نیارد دل مشغولى‏اش بسیار است و بیشتر از همه زیانبار ، و بسا نعمت خوار که به نعمت فریب خورد و سرانجام گرفتار گردد ، و بسا مبتلا که خدایش بیازماید تا بدو نعمتى عطا فرماید . پس اى سود خواهنده سپاس افزون کن و شتاب کمتر ، و بیش از آنچه تو را روزى است انتظار مبر [نهج البلاغه]
دخترک
 
یکی از تبار خزون

وقتی که برگی روزمین می افته

حس می کنم گریه ی بی صداشو

حس می کنم چی می گذره تو قلبش

وقتی می بینه مرگ لحظه هاشو

آخه منم یه برگ خشک وزردم

که بی صدا یه عمره گریه کردم

وقتی باچشمام می بینم که یک برگ

سیلی بی جا می خوره از تگرگ

پا می زاره خزون به باغ دلم

باز کلاغا سر می دن آواز مرگ

یخ می زنه تو سینه قلب خونم

آخه من از تبار این خزونم

وقتی که پر پرمی شه گل تو گلدون

 خالیه از کبوترا آسمون

حباب بغضم تو گلو میشکنه

ابرچشام دوباره می شه بارون

کبوتر دلم به فکر کوچ

 برای من زندگی سرد و پوچ


کلمات کلیدی:

نوشته شده توسط اوا 86/7/25:: 1:34 صبح     |     () نظر